مدتی است که چین به قرارداد ۲۵ ساله با ایران بیاعتنا شده است و به آن توجهی نشان نمیدهد. میزان تبادل کالا بین ایران و چین نیز در چندماهه اخیر بهشدت کاهش داشته است. در ۳ ماه اخیر، میزان تبادل کالای ایران و چین به حداقل ممکن رسیده است.
به گزارش راد، مدتی است که چین به قرارداد ۲۵ ساله با ایران بیاعتنا شده است و به آن توجهی نشان نمیدهد. میزان تبادل کالا بین ایران و چین نیز در چندماهه اخیر بهشدت کاهش داشته است. در ۳ ماه اخیر، میزان تبادل کالای ایران و چین به حداقل ممکن رسیده است.
دلایلی متعددی برای این کاهش مطرح میشود که میتوان به مواردی اشاره کرد؛ مانند: تعطیلات پایان سال چینیها که با عید سال نوی آنها همراه است. این تعطیلات حداقل یک ماه به کاهش فعالیتهای بازرگانی منجر میشود و تاجران چینی، سرگرم خانواده، فامیل و تفریحات میشوند. همچنین محدودیتهای اخیر کرونایی در چین، موجب کاهش تبادلها شده است و مرزهای چین به حالت نیمه بسته و ورود به آن با قرنطینه ممکن بوده است. اما دلایل بزرگتری هم وجود دارد: طبق اعلام بانک جهانی، همه کشورها وارد یک رکود بزرگ میشوند که چین هم جزوی از آنهاست.
طبق اعلام بانک جهانی، بهغیر از آمریکا، رکود ۲۰۲۳ دامنگیر همه کشورها خواهد شد. چین نیز در حال تجربه رکود است و رشد اقتصادی آن متوقف شده است. این میتواند دلیل مهمتری باشد برای کاهش تبادل تجاری بین ایران و چین، مشروط بر اینکه دیگر کشورها نیز دچار همین وضعیت شده باشند که البته در مورد روسیه صدق نمیکند.
کاهش تولید ایران بهخصوص در مورد فولاد بهدلیل نوسانات گاز در چندماهه اخیر و کاهش افت گاز که کارخانجات فولاد را با چالش روبهرو کرد، دلیل بزرگتری است زیرا کارخانجات ایران نتوانستند به قراردادهای خود با تجار چینی بهموقع عمل کنند و تحویل کالا به آنها با دیرکرد همراه بود. اما دلیل مهمتر از همه، بیعلاقگی چین به قرارداد ۲۵ ساله با ایران است تا «شریک استراتژیک» از زیر تعهدات خود به راحتی شانه خالی کند و کسی هم قادر به سوال یا اعمال فشار بر او نیست.
دو نکته مهم بر این بیتوجهی حاکم است: اول: گرایش چین به کشورهای دیگر برای تامین نیازهای استراتژیک خود مانند گاز. گراییدن به عربستان و روسیه، سطح توقع چین از ایران را بهشدت کاهش داده و آنها با توجه به بازارهای جدید، چندان مایل به همکاری با ایران نیستند و شاید بتوان گفت که از قرارداد ۲۵ ساله خود پشیمان شدهاند و این قرارداد فقط بر روی کاغذ میماند و البته در مواردی که به نفع چین باشد، اجرایی خواهد شد. دوم: ایجاد کریدورهای جدید، نقش بسیار مهمی برای بیتوجهی چین به قرارداد دارد؛ زیرا دیگر ایران پادشاه چهارراه جهانی نیست و این خصیصه ژئواکونومیک را از دست داده است. نشان به آن نشان که اخیرا، توافق چین و روسیه برای تبادل گاز به امضاء رسید.
روسیا الیوم خبر داده است که روسیه و چین یک توافقنامه بین دولتی برای تامین گاز از مسیر خاور دور امضا کردند که در این قرارداد سالانه ۱۰ میلیارد متر مکعب گاز برای پکن تامین میشود. وزارت انرژی روسیه در بیانیهای اعلام کرد که توافقنامه تامین گاز از مسیر خاور دور باید تصویب شود که بهطور طبیعی با توجه به موقعیت استراتژیک این کریدور جدید، این توافقنامه از تصویب خواهد گذشت. در سپتامبر گذشته، شرکت روسی گازپروم و شرکت چینی (CNPC) توافق کردند که پرداختهای گاز عرضه شده از طریق خط لوله قدرت سیبری به روبل و یوان انجام شود؛ که منطبق بر سیاست ارزی هر دو کشور است و نشان میدهد که این کریدور جدید هم بهطور قطعی شکل خواهد گرفت.
در اوایل فوریه ۲۰۲۲، گازپروم قرارداد بلندمدتی با شرکت چینیCNPC برای تامین سوخت آبی از طریق مسیر جدید “Power of Siberia-2(پروژهای که برای راهاندازی آن برنامهریزی شده است) با عبور از مغولستان امضا کرد که به موجب آن صادرات گاز طبیعی روسیه به چین را تا ۵۰ میلیارد متر مکعب دیگر در سال فراهم خواهد کرد.
قدرت سیبری یک خط لوله گاز است که هدف آن پمپاژ گاز طبیعی از میادین خاور دور روسیه به چین است و عرضه از طریق آن به چین در دوم دسامبر ۲۰۱۹ آغاز شد و این خط لوله در سال جاری میلادی، با قدرت بیشتر کار خواهد کرد و میزان انتقال گاز روسیه به چین را به چند برابر خواهد رساند و بدین وسیله، بخش مهمی از گاز چین از طریق روسیه خواهد بود و نیازی به گاز ایران حذف یا به حداقل ممکن خواهد رسید. روسیه دارای بزرگترین ذخایر گاز جهان است و تا قبل از جنگ با اوکراین، تامینکننده اصلی گاز اروپا بود. در پی تغییرهای ایجاد شده در مناسبات جهانی طی یک سال گذشته، گاز روسیه به جای اروپا به سمت چین سرازیر شد و بهنحوی جنگ اوکراین، گریبان ایران را هم گرفت و باعث شد که مشتریان گازی ایران به سمت دیگر کشورها حرکت کنند و باعث ایجاد کریدورهای جدید و خطوط انتقال جدید نفت و گاز شوند.
کشور چین، کشوری است بر مبنای اقتصاد خالص. یعنی سیاست برونمرزی به معنای رفیق استراتژیک با هیچ کشوری ندارد؛ زیرا او رفیق استراتژیک دلار و یوان است و سیاست خارجی او مبتنی بر سود خالص است. هر جا که سود باشد، مسیر حرکت چین به همان سمت است و هر جا هزینه باشد، مسیر حرکت چین نخواهد بود. انشعاب جدید گاز از روسیه به سمت چین، کافی است که نگاه چین از ایران با وجود قرارداد پر سر و صدایی که ایران بست، بهسمت دیگری متمایل شود که انگار هرگز قراردادی بین ایران و چین نبوده است. گرایش چین به عربستان و عقد قرارداد بلندمدت با آن کشور نیز مزید بر علت است.
با این رویه، سالبهسال وضعیت اقتصاد ایران بیشتر تحت فشار قرار میگیرد. روزگاری که پادشاه چهارراه جهان با قدرت ژئوپلیتیک خود، به جهانیان فخر میفروخت، گذشته است و سهم اثربخشی ایران بر کریدورها به حداقل ممکن رسیده است. با این وضعیت که در آینده بیشتر آثار منفی آن را تجربه خواهیم کرد و با راهاندازی بندر فاو از یک سو، اوج بندر گوادر، بندر فجیره و نیز بندر اخیر ترکیه و توسعه خطوط گازی که ایران را دور میزند، وضعیت بدتر خواهد شد. با این روند، سیاست اقتصادی و نقشههای جایگزین اقتصاد ما را به کدام سمت در این بازی شطرنج میکشاند، نکتهای است که برای ما روشن نیست. امیدواریم برای مسئولان اقتصادی کشور مشخص باشد. /روزنامه اقتصاد سرآمد