خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – جواد شیخالاسلامی: دنیا را دور زدهاند و اقیانوسها و دریاها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتهاند. حالا اینجا هستند؛ برای دیدار با فرمانده کل قوا، مقام معظم رهبری. انگار دوباره در ساحل پهلو گرفته باشند، منتها این بار تنها نیستند. همراه با خانوادههایشان آمدهاند. دریانوردان نیروی دریایی ارتش که نزدیک ۸ ماه دور از خانه و عزیزان خود، با آب و باد و باران و طوفان و امواج و جریانات دریایی جنگیدهاند، حالا دست زن و فرزند را گرفته و دل به دریای دیگری زدهاند؛ حسینیه امام خمینی (ره).
به چهرهها نگاه میکنم؛ تنوع دلپذیری میبینم. چهره پرسنل نیروی دریایی و خانوادهها، نشان میدهد که این مهمانها هر کدام از یک گوشه کشورمان کنار هم جمع شدهاند. صورتها و تیپها و شکل و شمایل کسانی که میبینم به هیچوجه متمرکز این شهر و آن شهر یا محدود به پایتخت نیست! دلیلش مشخص است؛ چون این ارتش، ارتشی ایرانی است؛ چون ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش، متعلق به جای جای این خاک و ساخته شده از تمام ظرفیتها و استعدادها و توانمندیهای کشور است. با دیدن صورتهایشان که هرکدام نماینده خطهای از ایران است، کیف میکنم. انگار حسینیه امام امروز میزبان مهمانانی از همه ایران است…
وقتی جای فرمانده نیروی دریایی ارتش مینشینم!
بعد از تحویل وسایل، شمارهای دریافت میکنم. وقتی به خود حسینیه میرسم من هستم و حسینیهای که هنوز خالی از جمعیت است. راه میروم و همهجا را را برانداز میکنم. گوشهای از حسینیه ماکتی از ناوشکن دنا گذاشتهاند که با خود واقعیاش مو نمیزند! چرخی میزنم و به صندلی که برای رهبری گذاشتهاند، نگاه میکنم؛ مثل همیشه ساده. این بار هم به فراخور بهانه دیدار، بالای سر رهبری و روی پردهها آیه ۱۴ سوره نحل از قرآن کریم و ترجمهاش را نوشتهاند؛ «و کشتیها را میبینی که سینه دریا را میشکافند تا شما از فضل خدا بهره گیرید».
تازه ساعت ۷ و نیم است. خیال میکردم دیدار نهایتاً ساعت ۸ شروع میشود. بعد از گشتن حسینیه، ترجیح میدهم یک گوشه بنشینم. روبروی صندلی رهبری را انتخاب میکنم، ولی میدانم جلسه که شروع شود، جایم را عوض میکنند! وقتی جلسه شروع میشود، میبینم جایی که انتخاب کرده بودم، امیر شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش نشسته است!
دیدار ناوگروه ۸۶، یادآور دیدار همافران با امام؛ همانقدر زیبا و تاریخی
کم کم فرماندهان ارتش از راه میرسند. ساعت به هشت و نیم نرسیده که دو طرف حسینیه پر شده است؛ سمت راست آقایان و سمت چپ خانمها. وسط هم که مختص پرسنل ناوگروه ۸۶ است؛ سفیدپوشان نیرویی دریایی ارتش. حالا وسط خانوادهها نشستهام؛ کنار فرزندان و برادران و یا پدران پرسنل نیروی دریایی.
کنارم دو پسر نشستهاند. اسمهایشان را میپرسم؛ ابوالفضل و محمدمهدی. تازه با هم رفیق شدهاند و با کاغذهایی که سرودی را روی آن نوشتهاند در دست دارند. تقریباً حسینیه پر میشود. امیر ایرانی از سفیدپوشان ناوگروه ۸۶ میخواهد نظم را رعایت کنند. چند بار آنها را با عبارت «از جلو نظام» نشست و برخواست میدهد؛ بالاخره نظم مورد نظر شکل میگیرد و صفها به موازات هم و در یک ردیف قرار میگیرند. حالا وقت تمرین سرود است. سه بار سرود را تمرین میکنند تا موقع ورود رهبری به بهترین نحو اجرا شود.
بالاخره بعد از چند بار تمرین سرود اختصاصی مراسم و یکی دو بار تمرین سرود ملی، جمعیت آرام میگیرد و در انتظار ورود رهبری است. من که از اینهمه نشست و برخواست خسته شدهام، بقیه مراسم را نشسته دنبال میکنم! همینطور که با ابوالفضل و محمدمهدی صحبت میکنم، ناگهان سرود ملی پخش میشود و همه شروع میکنند به همخوانی. بلند میشوم و جایگاه رهبری را نگاه میکنم؛ بله، رهبری وارد شدهاند. حالا همه همصدا با هم دارند سرود ملی را میخوانند.
سفیدپوشان ارتش، با احترام نظامی به فرمانده کل قوا، سرود ملی را زمزمه میکنند. هارمونی صداها و یکدستی لباسها و سفیدپوشی پرسنل ناوگروه ۸۶، حسینیه را غرق در نور، نظم و زیبایی کرده است. بعداً که عکسهای مراسم را میبینم، بیشتر زیباییهای مراسم به چشمم میآید. تصاویر این دیدار برای همیشه تبدیل به خاطرهای فراموشنشدنی میشود و از ماندگارترین دیدارهای نیروی دریایی ارتش با رهبری خواهد بود. همینطور که سرود را میخوانم و جمعیت را نظاره میکنم، دیدار همافران با امام در خیالاتم مرور میشود…
اصلاً صلوات باید نظامی باشد!
صلواتها نظامی فرستاده میشود. این صلوات، یعنی من آماده رزمم! یعنی آماده دفاع از اسماءالله هستم؛ آماده جانفشانی برای دفاع از اسلام! یعنی جانم را فدای این مسیر میکنم و باکی از دشمنان ندارم. اصلاً صلوات باید نظامی باشد! انگار بیشتر به آدم میچسبد. من هم صلوات را نظامی میفرستم. صلوات آخر تمام نشده، مداح ارتشی که سرود را با او تمرین کرده بودیم پشت میکروفون میایستد. از رهبری اجازه میگیرد و بدون مقدمه سرود را شروع میکند.
رهبری نیز کاغذ سرود را برداشتهاند و به دقت آن را مطالعه میکنند. من که ریزبینیهای ایشان را در دیدار با شاعران دیدهام و شاهد بودهام که با چه دقت و ظرافتی اشعار را نقد میکنند، حواسم تمام و کمال به چهرهشان است.
خیال میکنم چه اشعار فاخر و زیبندهای میشد و میشود برای این حماسه بزرگ سرود. خیال میکنم کاش بزرگان نیروهای امنیتی و دفاعی، همانطور که ریز به ریز و قدم به قدم، مأموریتهای بزرگ و باورنکردنی را پیشبینی و برنامهریزی میکنند، به عرصه قلم و انعکاس هرچه بهتر افتخاراتشان هم بیندیشند؛ افتخاراتی که اگر امروز به خوبی و زیبایی بیان نشود، شاید در سیاهچاله گذر زمان مدفون شود و از یادها برود.
شاعران انقلابی و وطندوست بسیاری با افتخار و مشتاقانه حاضر هستند برای این حماسهها و رژهها و رزمایشها، تمام ذوق و قریحه خود را خرج کنند و برای افتخارات حافظان امنیت و صلابی کشور شعر و سرود بنویسند. بعد از افتخار شگفتآور این چنین، هنوز جای بازنمایی و انعکاس شایسته این افتخارات خالی است.
سخنرانیهای همیشگی، اما عاشقانه!
حالا امیر شهرام ایرانی است که به عنوان اولین سخنران، پشت تریبون قرار میگیرد. رو به رهبری سلام میکند و تشکر میکند که ناوگروه ۸۶ را به حضور پذیرفتهاند. از حمایتهای همیشگی رهبری قدردانی میکند و با اشاره به میانگین سنی دریانوردان ناوگروه ۸۶ ادامه میدهد: «دریانوردان ناوگروه ۳۶۰ با میانگین سنی ۳۰ و سن خدمتی ۱۵ سال، رکورد دریانوردیهای تاریخ ایران را شکستند». امیر ایرانی دیپلماسی فعال و توسعه دامنه مأموریت نداجا، شکستن تابوی حضور در اعماق اقیانوسها و افزایش عمق راهبردی جمهوری اسلامی در دریا را از جمله دستاوردهای این مأموریت میداند و تأکید میکند که از این پس نظام جمهوری اسلامی تحریمناپذیر است و دشمنان توانایی دزدی دریایی و ایجاد مشکل برای ناوگان اقتصادی کشور نخواهند داشت.
بیان جزئیات دیگری از این مأموریت، قسمت دیگری از صحبتهای امیر ایرانی است. کم کم دو تا دوست نوجوانم، ابوالفضل و محمدمهدی حوصلهشان سر میرود. از من میپرسند ساعت چند است؟ ساعت ندارم. ساعتی روی دیوارهای دور و برم نمیبینم. انگار در زمان غرق شدهایم. خودکار را برمیدارم و روی دستم برایشان ساعت میکشم و میگویم ده و نیم است! هردو میخندند و دوباره شارژ میشوند که به سخنرانیها گوش کنند.
بعد از امیر ایرانی، نوبت امیر فتاحی فرمانده ناوگروه ۸۶ است که گزارشی به رهبری ارائه دهد. امیر فتاحی اطلاعات دقیقتری را بازگو میکند. تقریباً گزارشی از چند و چون سفر بیان نمیشود. شاید برای آنکه میدانند رهبری در جریان جزئیات مأموریت قرار دارند. بعد از امیر ایرانی و امیر فتاحی، یکی از همسران پرسنل ناوگروه ۸۶ برای خواندن دلنوشتهای پشت تریبون قرار میگیرد: «نمیدانم بغض اشتیاقم را باید مردانه، همانگونه که در طول هشت ماه مأموریت ناوگروه ۸۶ از فرزندانم پنهان کردم، در حضورتان فرو بخورم یا دخترانه از ذوق دیدار پدر خود اشک شوق بریزم. اکنون که زمان، حضور زنان تاریخساز را در محضر شما و ملت بزرگ ایران ثبت میکند، اینان بانوانی هستند که با اشکهای پنهانی و دعاهای نیازمند اجابت، اما با ارادهای محکم و ایمانی بیانتها برای خدمت به اسلام و ایران به حمایت از همسران ایثارگرشان پایبند ماندهاند. چرا که شجاعت و همت خصلت زنان شجرهدار ایرانی است».
جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
انگار امروز هم مثل همیشه بهترین سخنران دیدار، خود رهبری است! بعد از چند سخنرانی و سرود و… بالاخره نوبت به ایشان میرسد. جمعیتی که هرکدام از گوشهای از کشور آمدهاند، مشتاق شنیدن هستند. احتمالاً برای خیلی از آنها امروز از بهترین روزهای زندگیشان محسوب میشود. شنیدن از رهبری، آن هم در فاصله چند متری خاطرهای است که هیچوقت تکراری نمیشود. ابوالفضل و مهدی هم حالا گوش تیز کردهاند. رهبری، متین و باصلابت، رو به نیروهای وفادار خود در نیروی دریایی ارتش و ناوگروه ۸۶، صحبتشان را آغاز میکنند.
شادمانی از این دیدار و امیدواری به این پرسنل، از چهره و لحن و محتوای صحبتهایشان پیدا است. مقام معظم رهبری مأموریت موفق و افتخارآمیز این ناوگروه پیرامون کره زمین را حاصل همت بلند، اراده راسخ، اعتماد بهنفس، قدرت طراحی، دانش پیشرفته نظامی، مدیریت کارآمد و «شجاعت و استقامت در مقابل سختیها» میخوانند و میفرماین «این حرکت بزرگ بار دیگر نشان داد موفقیتها، پیشرفتها و امیدهای برآورده شده، از دل حرکت و تلاش و سختی بهوجود میآید».
ایشان از ناوگروه ۸۶ و خانوادههایشان به طور ویژه تشکر میکنند و این مأموریت را مصداق آیه «وَ أَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» معرفی میکنند. سپس به ویژگیها و دستاورهای علمی این مأموریت اشاره میکنند و توصیه میکنند این دستاوردها باید در دانشگاههای مرتبط با نیروی دریایی تدریس شود. رهبری چنان با دقت و جزئیات درباره دستاوردهای مختلف این مأموریت صحبت میکنند که فرماندهان نیروی دریایی نیز تعجب کردهاند. همچنین ایشان توصیه میکنند از مأموریت بزرگ ناوگروه ۸۶ آثار هنری ساخته شود؛ فیلم و سریال و غیره.
با خودم میگویم چه میشد چند نفری از اهالی قلم و هنر را همراه خودشان میبردند تا این سفر ۸ ماهه را خط به خط روایت کنند؟ واقعاً حیف نیست در این مأموریت بزرگ و تاریخی یک نویسنده و مستندساز و عکاس همراهشان نبوده است؟ بعد به خودم امیدواری میدهم که در سفری دیگر، بالاخره میشود تصمیمگیران و فرماندهان نیروی دریایی را راضی کرد تا گروهی از اهالی رسانه همسفرشان باشند تا حماسههای بزرگشان نوشته و ثبت شود.
مثل مأموریت ناوگروه ۸۶، دوست و دشمن را شوکه میکنیم!
بعد از تمام شدن سخنرانی رهبری، خودم را به امیر شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش میرسانم. به گمانم اولین خبرنگاری هستم که بلافاصله بعد از دیدار دارم با ایشان صحبت میکنم. از امیر ایرانی میپرسم مهمترین جملهای که رهبری در این سخنرانی فرمودند چیست؟ جواب میدهد: «به نظرم مهمترین جمله رهبری این بود که آبهای آزاد متعلق به تمام ملتها است».
از فرمانده نیروی دریایی ارتش میخواهم راهبردی که بعد از این جلسه اتخاذ میکنند را بگوید؛ پاسخ میدهد: «انشاالله با اقتدار و توانمندی نیروهای دریایی کشورمان بیش از پیش به موفقیت خواهیم رسید». اما من هنوز جوابم را نگرفتهام! تلاش آخرم را میکنم و میگویم: «مأموریت ناوگروه ۸۶ دل رهبری و مردم را شاد کرد. به عنوان فرمانده نیروی دریایی ارتش، بگویید بعد از مأموریت سفر دور دنیا چه برنامهای برای ارتش و چه هدیهای برای مردم دارید؟». امیر کوتاه و مختصر میگوید: «مثل ناوگروه ۸۶، دوستان و دشمنان را شوکه میکنیم!»…